مقايسه وضعيت آموزش مستمر در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعهيا توسعه نيافته
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مقايسه وضعيت آموزش مستمر  در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعهيا توسعه نيافته

×      برخي از تحليل گران کشورهاي جهان سوم را به سه گروه عمده تقسيم کرده اند :

1- کشورهايي در پايين ترين سطح توسعه نيافتگي ( دنياي چهارم )

2 - کشورهاي توسعه نيافته که به صدور مواد غير نفتي اشتغال دارند

کشورهاي نفت خيز اوپک

 ×      ويژگي هاي کشورهاي در حال توسعه از ديدگاه تودارو :

1- فقر مزمن و زياد

2- بالا بودن ميزان بيکاري و کم کاري

3- شکاف عميق و فزاينده در توزيع درآمد

4- پايين بودن ميزان بهره وري کشاورزي

5- عدم تعادل رو به افزايش ميان بخش هاي شهري و روستايي در زمينه ي فرصت هاي اقتصادي

6- سيستم آموزشي و بهداشتي نامناسب و قديمي

7 - وابستگي رو به رشد به تکنولوژي هاي اغلب نامناسب و نظام ارزشي کشورهاي بيگانه

 ×      ويژگي هاي کشورهاي در حال توسعه از ديدگاه گالکسي :

1- تسلط مناطق و جمعيت ها روستايي

2- صنعتي شدن به ميزان کم

3- عدم اشتغال به ميزان زياد در مناطق شهري

4- بيکاري پنهان و فقر در مناطق روستايي ( به دليل وجود نيروي انساني ارزان )

5- پايين بودن سطح تعليم و تربيت مخصوصا دانش هاي تکنيکي

6- معمولا استعمار زده و فاقد روشنفکر ملي

7- شخصيت اين کشورها با نسبت اندکي از طبقه ي متوسط شهرنشين که پاره اي از آن ها منشا و اصليت خارجي دارند و غالبا با برخوردهاي تند گروهي بين مالکان يا اشراف زمين دار از يک سو و روستاييان از سوي ديگر پا گرفته است .

 ×     ديگر ويژگي هاي  کشورهاي در حال توسعه :

1- وجود تضادهاي عمده ي اجتماعي بين کشاورزان و اشراف زمين دار

2 - توسعه نيافتگي ميزان صنعتي شدن به دليل محدوديت بازارهاي داخلي

3-  تعلق صنايع بهره برداري از منابع طبيعي ( مانند نفت خام ) به سرمايه داران بين المللي با توجه به وجود نيروي کار ارزان در اين کشورها .

4- متاثر بودن قدرت سياسي از مالکان عمده و يا سرمايه داران بين المللي و  تشديد تضادهاي اجتماعي به دليل برنامه هاي توسعه*

5- فقر اکثر روستاييان و در نتيجه ي آن ، عدم امکان استفاده از تکنيک هاي جديد کشاورزي .

6- کوچک بودن مزارع روستاييان و محدود بودن قدرت خريد ابزار جديد توليد براي آن ها

7- اندک بودن دانش فني روستاييان

 ×      اثر اجراي طرح هاي توسعه ي تکنيکي صرف در کشورهاي در حال توسعه :

1- ايجاد فرصت هايي براي پرورش علايق و استعدادهاي گروه هاي طبقه هاي بالا و متوسط گروه هاي کوچکي از زاعان ثروتمند

2- افزايش بيکاري

3- عدم توفيق تعدادي از روستاييان در کار توليد به دليل به کاربردن روش هاي قديمي و مهاجرت آن ها به شهرها و افزايش نسبي تعداد آن ها و درنتيجه تشديد تضادهاي اجتماعي .

 طبقه بندي ويژگي هاي مشترک کشورهاي در حال توسعه :

 1-    پايين بودن سطح زندگي .

2-    بيکاري و کم کاري و پايين بودن ميزان بهره وري .

3-    وابستگي زياد به توليدات کشاورزي و مواد اوليه ي صادراتي .

4-    وابستگي اقتصادي و آسيب پذيري در روابط بين المللي .

5-    مشخصه هاي اجتماعي ( نابرابري اجتماعي ، ضعف طبقه ي متوسط ، بيسوادي ، نارسايي بهداشتي ، مسايل بهداشتي و درماني ) .

6-    مشخصه هاي سياسي .

 پايين بودن سطح زندگي :

 ×      اشکال مختلف پايين بودن سطح زندگي :

1-    فقر

2-    کمبود مسکن

3-    آموزش نامناسب و وجود مشکلات آموزشي ( بيسوادي و کم سوادي )

4-    مرگ و مير زباد به ويژه در ميان نوزادان

5-    بهداشت نامناسب

6-    پايين بودن اميد به بقا در زندگي

7-    بيکاري و کم کاري

8-    برخي تظاهرات روان شناختي

×      درآمد ناخالص ملي ، معمولا به عنوان تنها شاخص رونق اقتصادي ذکر مي شود .

×      سه عامل يا ويژگي  تمايز کشورهاي در حال توسعه يا فقير از کشورهاي توسعه يافته :

1-    پايين بودن ميزان درآمد سرانه

2-    شدت نامناسب بودن  توزيع  درآمد در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته ( ويژگي داخلي کشورهاي در حال توسعه )

3-    رشد بطئي درآمد سرانه در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته  ( ويژگي خارجي کشورهاي در حال توسعه ).

 ×      چند نکته :

1-    نابرابري توزيع درآمد درميان گروه هاي فقير و ثروتمند در کشورهاي توسعه نيافته به مراتب از نابرابري در کشورهاي ثروتمند بيشتر است .

2-    براي توده هاي کشورهاي در حال توسعه ، فقر به مراتب از آنچه که درآمد سرانه نشان مي دهد ، بدتر است .

3-    عامل جمعيت رشد بطئي درآمد سرانه در کشورهاي توسعه نيافته را تشديد مي کند . به اين معني که به دليل شدت افزايش جمعيت در اين کشورها شکاف درآمد سرانه ميان آن ها و (کشورهاي توسعه يافته  عميق تر مي شود .

4-    يکي از نتايج پايين بودن سطح زندگي در کشورهاي توسعه نيافته ، اين است که مردم اين کشورها بايستي علاوه بر ستيز با پايين بودن ميزان درآمد ، بايستي بر عليه سوء تغذيه و بهداشت ناسالم نيز بجنگند .

5-    در کشورهاي در حال توسعه ، گسترش فرصت هاي تحصيلي ( به عنوان يکي از شاخص هاي سطح زندگي ) ، عليرغم تاکيد بسيار زيادي که در سال هاي اخير بر آن شده است ، محدود تر از کشورهاي توسعه يافته است .

به طور کلي :

در بسياري از کشورهاي در حال توسعه يا توسعه نيافته :

×      سطح درآمد به نسبت ناچيز و رشد درآمد ملي کند است .

×      درآمد سرانه رشد کند داشته و يا حتي راکد است .

×      توزيع درآمد الگوي نامتوازن دارد به طوري که 20 درصد (بالايي ها) معمولا 5 تا 10 مرتبه بيشتر از 40 درصد ( پاييني ها ) درآمد دارند .

 بيکاري و کم کاري :

×      در کشورهاي پيشرفته ، بيکاري ادواري  به دليل بحران هاي اقتصادي و بيکاري فني به علت پيشرفت تکنولوژي به وجود مي آيد .

×      در کشورهاي در حال توسعه ، با توجه به بالا بودن عرضه ي نيروي کارنسبت به تقاضاي آن ، بيکاري فصلي در روستاها افزايش يافته و دستمزدها نيز پايين است .

×      اشتغال ناقص ( اشتغال غير مستمر ) از جمله بزرگترين مشکلات کشورهاي در حال توسعه است .

×      بيکاري مزمن ، در کشورهاي در حال توسعه و عمدتا در در محلات جنوبي شهرهاي بزرگ و روستاها ديده مي شود .

×      در کشورهاي جهان سوم ، بين 25 تا 30 درصد جمعيت روستايي زايد هستند .

×      بيکاري پنهان ، يکي از صورت هاي کم کاري است که موجب کاهش بهره وري مي گردد . 

×      بيکاري پنهان ، مقدار کار اضافي است که به فرض ثابت ماندن شرايط توليد ، بتوان آن را از بهره برداري حذف کرد ، بدون آنکه اين امر سبب تقليل سطح کلي توليد شود .

×      در کشورهاي توسعه نيافته ، بر اثرعدم اشتغال مکفي ، بهره وري کار ناچيز است .

×      پايين بودن بهره وري کار موجب توليد ناچيز هر کارگز و در نتيجه کاهش درآمد حاصل از کار انجام شده مي شود .

×      به اعتقاد اقتصاد دانان ، پايين بودن بهره وري کار دو دليل عمده دارد :

1-    پايين بودن سطح زندگي .

2-    نامناسب بودن سازمان توليد .

×      اثر پايين بودن سطح زندگي در کاهش بهره وري نيروي کار : به دليل کافي نبودن کمي و کيفي غذاي توده ي کارگران ، نيروي فيزيولوژيک و ميزان تندرستي آن ها براي افزايش بازده ، اندک است .

×      اثر نامناسب بودن سازان توليد در کاهش بهره وري نيروي کار : با توجه به رونق ناچيز آموزش عمومي حرفه اي کافي ، کارگران از مهارت هاي لازم برخوردار نيستند . اين تکنيک هاي توليد و وسايل و ادوات آن نيز سنتي و کهنه است .

×      بهره دهي پايين در کشاورزي ، مانع از ايجاد تنوع در سيستم توليد مي شود . چرا که بسياري از جمعيت فعال ، در پي تهيه حداقلي از مواد عذايي بوده و فقدان اضافه توليد ، موجبات تشکيل سرمايه و تنوع اقتصادي را فراهم نمي کند .

×      يکي از دلايل فقر کشورهاي توسعه نيافته ، بهره دهي اندک است که آن نيز خود حاصل کمبود سيستم هاي توليدي و نيروي انساني است .

 وابستگي زياد به توليدات کشاورزي و مواد اوليه ي صادراتي :

 ×      توليد در کشورهاي توسعه نيافته ، بيشتر به مواد غذايي و مواد اوليه اختصاص دارد .

×      در کشورهاي توسعه نيافته حدود 70 تا 80 درصد مردم از طريق کشاورزي امرار معاش مي کنند و بنابراين قسمت اعظم درآمد ملي ، عوايد حاصل از کشاورزي است . عليهذا ميزان توليدات کشاورزي بسيار کم بوده و نمي تواند به رشد ملي کمک کند .

×      توليدات معدني کشورهاي توسعه نيافته کمتر در صنايع داخلي آن ها کاربرد دارد و بيشتر صادر مي شود .

×      دلايل ضعف رشد کشاورزي در کشورهاي توسعه نيافته :

1-    شالوده هاي متزلزل و فرسوده ي نظام بزرگ مالکي که بر پايه ي بهره کشي از دهقان و عدم توجه به گسترش امکانات توليدي استوار است و موجب مي شود انگيزه ي لازم براي کشت و کار در ميان رعايا وجود نداشته باشد .

2-    عدم استفاده ي مناسب  از امکانات بالقوه ي منابع کشاورزي . ( زمين ، ماشين آلات و ... ) .

3-    عدم تناسب ميان مقدار زمين و تعداد دهقاناني که بر روي اراضي کار مي کنند .

4-    سکونت اکثريت جمعيت کشورهاي جهان سوم در روستاها .

 ×      نشانه هاي فقر مادي بسياري از روستاييان در کشورهاي جهان سوم :

1-    پايين بودن سهم بخش کشاورزي در توليد ناخالص ملي .

2-    بالا بودن سهم بخش کشاورزي در نيروي کار .

3-    پايين بوده درآمد ناخالص ملي کشورهاي جهان سوم .

 ×      با توجه به جواني جمعبت و بالا بودن نرخ وابستگي آن در جهان سوم ، قريب سه چهارم مردم اين کشورها در مناطق روستايي زندگي مي کنند .

×   سهم قريب 75 درصد مردم کشورهاي جهان سوم ، کمتر از يک سوم سهم درآمد ناخالص ملي آن هاست .

وابستگي اقتصادي و آسيب پذيري در روابط بين المللي :

 ×      کشورهاي جهان سوم به دليل استعمار خارجي ، در يک حالت وابستگي اقتصادي به سر مي برند .

×      وابستگي اقتصاد ملي به توليد و صادرات مواد خام و اوليه ، يکي از ويژگي هاي کشورهاي جهان سوم است .

×      در کشورهاي جهان سوم نسبت صادرات مواد خام و اوليه به مجموع توليدات داخلي نسبتا زياد است .

×      اشکال اساسي در صادرات مواد عمدي خام و اوليه ، منوط شدن اقتصاد کشورهاي توسعه نيافته به نوسانان اقتصادي ممالک وارد کننده است .

×      در بسياري از موارد ، سياست اقتصادي و اجتماعي کشورهاي جهان سوم ( خصوصا تجارت خارجي ) تحت تاثير منافع موسسات و شرکت هاي بزرگ خارجي است . افزايش نقش تصميمات خارجي در فعاليت هاي اقتصادي اين کشورها موجب مي شود که سهم عمده اي از منافع حاصل از اين سرمايه گذاري ها به خارج از کشور منتقل شود .

×      وابستگي کشورهاي جهان سوم به نيروي متخصص و تکنولوژي کشورهاي پيشرفته ، يکي از راه هاي غارت اين کشورهاست

 مشخصه هاي اجتماعي :

 الف ) نابرابري اجتماعي :

×   از جمله ويژگي هاي عمده ي کشورهاي جهان سوم ، وجود اقليتي برخوردار از هر گونه امتيازات اقتصادي ، اجتماعي و سياسي است.

×   بخش اقتصادي  کشورهاي جهان سوم ، زير نفوذ انحصارگران نيرومند ي است که فعاليت هاي بازاهاي داخلي و خارجي را در دست دارند .

×   در بخش کشاورزي ، قسمت بسيار مهمي از اراضي به معدودي از زمين داران بزرگ تعلق دارد و به دليل غالب بودن بخش کشاورزي ، مالکيت ارضي منشا اصلي قدرت اقتصادي ، سياسي و اجتماعي است .

×      از جمله اثرات سوء وجود اقليت ممتاز در کشورهاي جهان سوم مي توان به موارد زير اشاره نمود :

1.      رکود تعليم و تربيت

2.      احتکار زمين هاي زراعي

3.      تحميل هزينه هاي سنگين نظامي

4.      نابساماني ها و خرابي هاي ناشي از بي نظمي هاي موسمي

×      دلايل اقدام دهقانان و توده هاي فقير به اخذ وام از منابع خصوصي و رواج رباخواري :

1.      ضعف بهره وري کار

2.      تغييرات نامساعد اقليمي

3.      تسلسل ادوار طولاني بيکاري

4.      فروش محصول پس از برداشت

5.      سلف فروشي

6.      موقعيت نامساعد بازار

7.      عوارض سوء نظام تجاري

بدين ترتيب ، دهقان بدهکار در تابعيت مطلق بستانکار قرار مي گيرد .

×   نقش اقليت ممتاز در تسلط کمپاني هاي چند مليتي و شرکت هاي خارجي بر اقتصاد ممالک در حال توسعه بارز بوده و از سوي ديگر همين اقليت ثروتمند بدون دخالت و حمايت سرمايه داران خارجي نمي توانند به تجاوزات خود بر حقوق مردم ادامه دهند .

 ب ) ضعف طبقات متوسط :

×   کشورهاي در حال توسعه از لحاظ ترکيب گروه ها و طبقات اجتماعي به مراتب ساده بوده و از دو طبقه ي ثروتمند و فقير تشکيل مي شوند . ( عدم رشد طبقه ي متوسط ) .

×      در اکثر اين کشورها ، ترکيب جمعيت از لحاظ نژادي و قومي بسيار پيچيده است .

×      وجود زبان ها و گويش ها و لهجه هاي متعدد از جمله عوامل عدم يگانگي و همبستگي ملي در اين کشورها به شمار مي رود .

×   نظام کاست در کشور هندوستان وجود دارد . در اين جامعه هر کسي مجبور به باقي ماندن در کاست خود بوده و لذا شوق ارتقاء و اعتلاي اجتماعي در چنين جامعه اي کم است .

×      در ساير کشورهاي جهان سوم ، نظام اجتماعي بر پايه ي منزلت هاي سنتي است .

×   در اقتصاد اين کشورها تقسيم کار توسعه پيدا نکرده است و تنوع گروه ها و تخصص هر کدام در يک نوع کار ، کمتر ديده مي شود . دليل اين امر نيز ماهيت تحول تاريخي اينگونه کشورهاست .

×      بازرگانان و کارکنان خارجي مقيم مستعمرات ، نقش موثري در عدم پيدايش طبقات متوسط در کشورهاي توسعه نيافته داشته اند .

×   به دليل شکاف عميق ميان طيقه ي ممتاز وتوده ي مردم ، صعود تدريجي از طبقه اي به طبقه ي ديگر به سختي صورت مي گيرد . به همين ترتيب امکان تحرک اجتماعي براي اکثريت طبقه ي متوسط فراهم نمي شود .

 ج ) بيسوادي :

×   در کشورهاي توسعه يافته ميزان بي سوادي در ميان افراد بالاتر از 13 سال 3 تا 4 درصد است . اين رقم در کشورهاي در حال توسعه بالاي 50 درصد و در برخي به 80 درصد نيز مي رسد .

×      مشکلات آموزش و پرورش در کشورهاي در حال توسعه :

  1. ضعف آموزش و پرورش ناشي از کافي نبودن تعداد معلمين مدارس  و کمبود وسايل و امکانات آموزشي .
  2. ناهماهنگي انتشار آموزش در ميان مردم ناشي از عواملي مانند جنسيت ، شهرنشيني و وضع طبقاتي .
  3. فرار مغز ها .
  4. افت تحصيلي .
  5. بي ارتباط بودن مطالب و موارد تدريسي با نيازهاي توسعه ي کشور .

 د ) نارسايي بهداشتي :

  1. در 30 سال گذشته ميزان مرگ و مير در کشورهاي جهان سوم ، حدود 40 درصد کاهش يافته است .
  2. فقر و کمبود مواد غذايي و در نتيجه گرسنگي و ضعف جسماني ، مانع بزرگي براي هر نوع پيشرفت و توسعه ي اقتصادي در اين کشورهاست .
  3. از جمله نتايج نامطلوب اقتصادي و اجتماعي وضع نامطلوب بهداشتي ، کمبود نيروي انساني و بهره وري ناچيز آن است .
  4. به نظر مي رسد مردم کشورهاي جهان سوم بيش از آن که گرسنه باشند ، بيمارند ؛ و جهت مقابله با آن امکانات کافي ندارند .

 مشخصه هاي سياسي :

×      در اکثر کشورهاي در حال توسعه ، حکومت در درست بزرگ مالکان ، بازرگانان عمده و وابستگان به قدرت بيگانگان است .

×   دستگاه حکومتي براي حفاظت و گسترش حقوق و امتيازات مالکان و سودجويي هاي سوداگرانه به وجود آمده و لذا نمي تواند برنامه هاي توسعه را که متضمن تغييراتي در سازمان اجتماعي و از ميان بردن امتيازاتي که موجبات نابرابري اجتماعي را فراهم آورده است ، ارائه کند  .

×      فساد تشکيلات اداري در اين کشورها موجب :

1.      از بين رفتن سلسله مراتب مشاغل عمومي .

2.      دگرگوني حق تقدم و برتري .

3.      عقيم ماندن تلاش هاي ثمر بخش .

4.      تحليل نيروي سازندگي  .

5.      ايجاد موانع در برابر شهامت و ابتکار .

 ×   فساد تشکيلات اداري ، قاطع ترين حربه ها در دست قدرت هاي خارجي است . چراکه به کمک آن برگزيدگان جامعه ي در حال توسعه را به خيانت به منافع ملي خود مي کشاند .

×   نارضايتي هاي عمومي ، به دليل خودکامگي نخبگان سياسي و غارت ثروت ملي توسط طبقات ممتاز و شرکاي بين المللي آن ها ، در جامعه ايجاد و تشديد شده و به صورت انقلابات سياسي ظاهر مي شوند . اين امر موجب مي شود که اقليت صاحب قدرت ، خود را تحت حمايت رژيم هاي نظامي و پليسي درآورند . در حقيقت پليس و پادگان هاي نظامي ،سخنگوي رسمي استعمارگران و همکاران داخلي آن ها در چنين کشورهايي است .

×      به اعتقاد گالکسي در کشورهاي در حال توسعه ، ميان قدرت سياسي و کنترل ابزار توليد ، رابطه ي دوسويه وجود دارد .

با استقلال کشورهای مستعمره ، بیشتر کشورهای در حال توسعه ، نظام مدیریتی خاصی به کار بستند که در وهله نخست به افزایش صادرات همراه با بهبود نظام اطلاع رسانی و برقراری نظم و حاکمیت قانون کمک کرده است ، اگر چه هدف های این ملت ها بیشتر به توسعه اجتماعی مربوط بود. سپس تمایلی برای تعریف سازمان یا نظام برنامه های ترویجی به منظور تامین نیازهای معقول جامعه پدید امد . اما این کار به دلیل تضاد و ناسازگاری بین بخش ها تلاش ها را به طور ضعیفی هماهنگ کرد و نتایج مایوس کننده ای در پی داشت.

دولتها برای سرعت بخشیدن به حرکت بطئی کارگزاران ترویج و مراجعان انها در پی روش های نوینی برای افزایش تولیدات کشاورزان خرده پا بودند.

امارها همواره بیانگر اغراق امیز نتیجه کار ترویج در قالب افزایش تولید است و عدم کارایی ان را پنهان می دارد. به هرحال بیشتر انتقادها در ترویج کشاورزی ناشی از کافی نبودن درک مشکلات ویژه مرتبط با انعکاس تحول اقتصادی و اجتماعی به جوامع روستایی در قرن بیستم است.

 1- مشکل جمعیت

افزایش سریع جمعیت ارائه خدمات را با محدودیت مواجه ساخته است. شاخص تعداد مروجان به کشاورزان در کشورهای پیشرفته از یک به 350 تا یک به 1000 نفر متغیر است. در حالی که در بیشتر کشورهای در حال توسعه هر پنج هزار خانواده کشاورز از یک نفر مروج برخوردارند.

مروجی در امریکای لاتین اظهار می داشت با وجود 30 هزار معلم در کشورش ، هنوز تعداد زیادی از بچه ها بی سواد هستند ، لذا چگونه می توان به توسعه کشاورزی با 30 کارگزار ترویج امیدوار بود؟

 2- محتوای نامناسب

با توجه به بالا بودن نسبت مروجان به خانوارهای کشاورزی ، اگر پیام ترویج نیز نامناسب باشد از ارزش عملی چندانی برخوردار نخواهد بود. موسسه کشاورزی ای که با نیروی کار اضافی ، مهارت های ساده کشاورزان و سرمایه اندک مواجه باشد دوام نخواهد یافت. تکنولوژی و سازمان کار نامناسب وارداتی و عاریتی در امر توسعه مشکل زا هستند ترقی فنونی که بتواند تا حدی به کشاورزان فقیر کمک کنند هزینه زیادی در بر دارد.

غالبا رهنمودها و عملیات هم به حدی سودمند نبوده اند که در برنامه های ترویج منظور شوند. بدون درک مناسب از مدیریت مزرعه مروجان نمی توانند کشاورزان را نسبت به فواید تغییرات پیشنهادی مطمئن کنند.

 3- فقدان مهرت علمی

مروجان در کشورهای در حال توسعه اغلب به دلیل انتخاب نامناسب و تربیت ضعیف ، فاقد توانایی های عملی میباشند . طرح های نمایشی انها بارها نشان داده است که بیشتر انها مجبورند از کشاورزانی که انها فکر می کنند باید اموزش ببیند ، مطلب بیاموزند. یک انتقاد اساسی که بر مروجان در امریکای لاتین وارد بود که انها درگیر روشهای ترویجی فوق فنون زراعی بودند. برای نمونه متخصصان وسایل اموزشی سمعی وبصری در طراحی و عرضه موضوع ترویجی ماهر بودند ، اما فاقد اموزش عملی در زمینه کشاورزی برای ازمایش و پیشرفت های کشاورزی بودند.

 4- فقدان خدمات حمایتی

خدمات ترویجی در کشورهای پیشرفته اقتصادی به جوامع تولیدی خیلی تخصصی معطوف شده است. در طول چند سال کشاورزان خرده پا و کارگران کشاورزی در جستجوی کار از روستا به شهرها مهاجرت کرده اند. در کشور انگلستان کمتر از دو درصد از جمعیت فعال در بخش کشاورزی به کار مشغول هستند ، لذا سایر زارعینی که در مزارع به کشت محصولات مشغول هستند ، به اعتبارات ، بازارها و نهاده های کشاورزی دسترسی کافی خواهند داشت. این زارعین اغلب توانایی خواندن و نوشتن دارند ، به روزنامه های کشاورزی دسترسی دارند و از رادیو و تلویزیون استفاده می کنند.در انجا  برنامه های اموزش کشاورزی شنوندگان زیادی  دارد. مروج کشاورزی نیز عرضه کننده بسیاری از محصولات تضمین شده توسط نمایندگان شرکتهای تجاری می باشد. کشاورزان هم به دلیل توسعه راه ها ، تلفن و خدمات پستی از شبکه ارتباطی مناسبی برخوردارند.

کشورهای در حال توسعه وضعیت بسیار متفاوتی دارند . زمینه اصلی فعالیت 50 تا 80 درصد از خانوارها کشاورزی است . اکثر جمعیت روستایی فقیر و بی سواد می باشند. عرضه کنندگان بذر ، مواد شیمیایی کشاورزی ، ابزار و وسایل یدکی غالبا تجاری نیستند.همچنین اغلب کشاورزان بر خلاف انتظارشان تجربه مایوس کننده ای در زمینه دریافت پول اندک در مقابل فروش محصولات به بازار دارند. هزیینه حمل و نقل بالا است و بازارها برای محصولات صیفی رقابتی و نامناسب است. سود حاصله از فعالیت های کشاورزی به سوی وام دهندگان ، بازارگانان و مالکان سرازیر می شود یا ممکن است بازار تحت تسلط و نفوذ شرکتهای زراعی بزرگ خارجی باشد. از فعالیت سازمانهای روستایی جلوگیری می شود و تعداد اندکی از روستاییان به مروج دسترسی دارند.

 5- مشکل مدیریتی

در بیشتر کشورهای در حال توسعه ، خدمات ترویجی همپای فعالیتهای خدماتی برای شهرها ، ادارات کشوری ، ایالتی ، ناحیه ای و شورای روستا سازماندهی شده اند. پیچیدگی سازمانها زمینه ساز مشکلات در برقراری ارتباط بین سطوح بالا و پایین شده است. همه اموزشهای پرسنل و گزارشهای مدیر باید از زنجیره سلسله مراتب گذر کنند. در نتیجه زنجیره پیچیده فرماندهی باعث تاخیر و تحریف پیام ترویج می شود. برنامه ها نیز معمولا از قبل طراحی شده هستند و تصمیم ها به وسیله کارکنان ارشدی که تمایل دارند دور از مسایل محلی و مشکلات روزمره کشاورز و مروج باشند ، گرفته می شوند. هیچ بازخورد مشخصی برای تصمیم گیران وجود ندارد ، زیرا کارکنان میانی سازمان گرایشی به انعکاس اطلاع هایی که ممکن است منجر به انتقاد از کارکنان ارشد شود، ندارند.

مروج ، این مهمترین حلقه زنجیره معمولا حداقل حمایت و پشتیبانی ، حمل ونقل ، تجهیزات و راهنمایی فنی را دریافت می کند. سرپرستی معمولا نامطلوب است و بیشتر بودجه ترویج نیز صرف حقوق و وامهای کارمندان می شود.

حجم کار یک مروج ممکن است خیلی زیاد باشد. که برخی از وظایف انها عبارتند از :

-         تهیه درخواست ها برای اعتبار وکمک مالی به کشاورزان

-         تکمیل پرسشنامه ها برای سازمان مرکزی

-         تاسیس ونگهداری مزارع نمایش و توزیع نهاده ها بین کشاورزان

 

مروج ممکن است فقط به عنوان کارمندی مطرح شود که در سطح ملی کار می کند و وظایف مختلف غیر کشاورزی را برعهده دارد. لذا وقت محدودی برای اموزش کشاورزان دارد.

فعالیتهای کشاورزی محدودی که انجام می شود به ندرت به گونه منظم طرح ریزی و سرپرستی می گردد. مروجان کشاورزی به ندرت برای کارشان برنامه دارندو هنگامی که برنامه ای را اجرا می کنند ، اغلب خیلی گنگ هستند و ممکن است این برنامه ها ارتباط چندانی با نیازهای کشاورزان نداشته باشند. کارکنان ارشد نه تمایلی و نه قصدی برای کنترل کارهای انجام شده دارند.

کارکنان ترویج غالبا وقت خود را در اداره می گذرانند و فرصت کافی برای فعالیت مستقیم در عرصه تولید ندارند.

کوشش برای اجرای برنامه های نامناسب ترویجی با بی علاقه ای و گاهی جبهه گیری کشاورزان مواجه می شود. مروج بین وفاداری به کشاورزان یا کارفرمایانش قرار می گیرد و در روال دیوانسالاری برای انجام امور اداری پشت میز نشین می شود. عدم تمایل مروجان نسبت به شناخته شدن توسط کشاورزان و سهیم شدن در هیجانات انها غالبا نتیجه ارزشهای حاصل از تحصیل است. چرا که نظام اموزش اغلب برای توسعه مهارت های مربوط به مشاغل اداری ان هم در ادارات مرکزی است . در حقیقت اموزش زمینه گریز از نواحی روستایی را فراهم می کند. ترقی در خدمات شهری معمولا با دستیابی به یک شغل اداری و اموزش زیر نظر مسوول مستقیم در مقابل کار دشوار در مناطق روستایی دور افتاده بهتر فراهم می شود.

مقايسه وضعيت آموزش مستمر  در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعهيا توسعه نيافته

ازديرباز تاكنون توسعه يافتن مسئله اصلي كشورهاي در حال توسعه بوده است. دو منبع طبيعي و انساني عناصر اصلي توسعه اقتصادي واجتماعي هستند و تركيب وتناسب مطلوب آنها توسعه به بار مي آورد.  ليكن هدايت منابع طبيعي بوسيله منابع انساني ميسر است لذا ارتقاي كمي وكيفي منابع انساني بر منابع طبيعي وسرمايه دريك دوره زماني تاثيرمي گذارد.

آموزش و پرورش يكي از زيرساخت‌هاي اصلي هر جامعه‌اي جهت رشد، توسعه و پيشرفت شهروندان محسوب مي‌شود. اگر بپذيريم كه علوم در تعيين جايگاه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي يك جامعه نقش مؤثري دارد، آنگاه به اهميت آموزش علوم و نيز لزوم همگاني كردن آن بيشتر پي مي بريم.

آموزش علوم و فناوري يكي از پايه‌هاي اساسي آموزش و پرورش است كه تاثير مستقيم آن در توسعه فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و افزايش سرمايه هاي مادي و معنوي يك جامعه به خوبي مشخص شده است.
بنابراين آموزش ابزاري است كه منابع انساني را بطوركيفي ارتقا ء مي دهد ويك سرمايه گذاري خوب محسوب ميشود .

 پژوهش حاضر به بررسي تطبيقي استانداردها و  چارچوبهاي برنامه درسي آموزش علوم دوره آموزش عمومي در ايران و چند كشور موفق پرداخته است. که  داراي ميانگين امتيازهاي بهتري بودند، پنج کشور سنگاپور، ژاپن، انگلستان، استراليا و ايالات متحده آمريکا جهت مطالعه انتخاب شده اند. کشورهاي مورد مطالعه داراي نظامهاي آموزشي متنوعي بوده و در زمينه تدوين استانداردهاي آموزشي و يا چارچوب‌هاي برنامه درسي ملي پيشگام بوده و برنامه‌هاي آموزشي مدوني براي سالهاي آتي طراحي نموده‌اند.

در بين کشورهاي مورد مطالعه، فقط ايالات متحده داراي استانداردهاي ملي آموزش علوم است و ساير كشورها داراي برنامه درسي ملي (ژاپن، انگلستان، سنگاپور) يا ايالتي (استراليا) بوده و يا در حال تدوين آن هستند(ايران).
در اين پژوهش، اوضاع جغرافيايي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، ساختار
  و اهداف نظامهاي آموزشي، چارچوب برنامه درسي علوم تجربي، ارزشيابي، تربيت معلم و روشهاي ارتقاي رشد تحصيلي دانش‌آموزان اين کشورها در مقطع آموزش عمومي مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است.

 

 ·        سئوالات تحقيق

 1-آيا سياستهاي آموزشي در ايران به عنوان كشور در حال توسعه  با كشورهاي توسعه يافته تفاوت دارد ؟

2-آيا اهداف و برنامه درسي آموزش در ايران رعايت مي شود ؟

3-آيا شيوه ارزشيابي در ايران وجود دارد ؟

4-آيا شيوه هاي تدريس علوم در ايران با كشورهاي ديگر  شبيه يكديگر است ؟

5-يا مولفه هاي انتخاب وتربيت معلم در ايران با كشورهاي   يكسان است؟

 ·        تشريح مسئله

 1- سياست‌هاي آموزشي يک کشور بيانگر نوع نگرش مسئولان، سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان آموزشي بوده و ميزان اهميت علوم، توجه به اصطلاحات آموزشي و استفاده از رويکردهاي نوين در آموزش علوم را در آن کشور نشان مي‌دهد.

2- سيال بودن برنامه درسي، يعني در نظر گرفتن توانايي‌هاي يادگيري متفاوت دانش‌آموزان در برنامه درسي وبرنامه آموزش به گونه اي طراحي ميشود تا فراگيران رادر مسير توليد دانش وپرورش قدرت تفكر منطقي ياري نمايد .

3- در بين كشورهاي ارزشيابي آموزشي به صورت مستمر برنامه‌ها و يافته‌هاي آموزش علوم را در پايه‌هاي مختلف مورد ارزشيابي قرار مي‌دهند. در اين كشورها از انواع ارزشيابي پيشرفت تحصيلي به ويژه تكويني و هماهنگ به طور واقعي و
در راستاي اهداف تعريف شده استفاده به عمل مي‌آيد

4- در كشورهاي مورد مطالعه، هزينه زيادي صرف تجهيز آزمايشگاهها و انجام فعاليت‌‌هاي عملي و آزمايشگاه مي شود .

5- معلم يكي از عوامل مهم و تعيين كننده در فرآيند ياددهي ـ يادگيري و تحقق هدف‌هاي آموزشي است. مسئوليت‌هايي مانند سازماندهي و هدايت دانش‌آموزان هنگام تدريس، دادن نقش فعال به دانش‌آموزان در جريان آموزش، تلاش
در جهت دروني ساختن آموخته‌ها و قادر ساختن دانش‌آموزان به بكارگيري آموخته‌هاي خويش و...بخشي از وظايف كليدي واثر گذار معلم قلمداد مي شود .

در چند دهه اخير، نگرش جهانيان در مورد فرايندهاي ياددهي- يادگيري به طور كامل تغيير كرده است. در سالهاي
نه چندان دور، بسياري اعتقاد داشتند كه ذهن دانش‌آموزان همانند ظرفهاي خالي است كه در انتظار پر شدن با دانش و معلومات است. اما پديده‌هاي بزرگي همچون انفجار اطلاعات و گسترش روزافزون فناوري و نفوذ آن در تمامي ابعاد زندگي انساني، پيشرفت‌هاي اخير صورت گرفته در علوم تربيتي و روشهاي ترويج و آموزش علوم، نشان داده‌است كه
با توجه به ضرورت زمان، بايد تمامي دانش‌آموزان براي زندگي در يك جامعه پيچيده و پيشرفته امروزي كه ارتباط تنگاتنگي با مسائل علمي و فناوري دارد، آماده شوند.

تئوري مربوطه در اين زمينه

يافته‌هاي سومين مطالعه بين‌المللي رياضيات و علوم در سال 2003 که در ايران و تعداد زيادي از كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه انجام گرفت، نتايج بسيار ضعيف دانش‌آموزان ايران را در تمام آزمون‌هاي علوم دوره‌هاي ابتدايي و راهنمايي نشان داد. اين مطالعه مي‌رساند كه كيفيت آموزش علوم در کشور ما پايين‌تر از استانداردهاي جهاني است دانش‌آموزان متناسب با برنامه‌هاي رسمي كشورمان، از نظر به خاطر سپردن و فهميدن، در سطح نسبتاً بالايي قرار دارند، اما در مهارت‌هايي چون ساختن نظريه‌ها، تجزيه و تحليل داده‌ها، حل مسئله و بكارگيري ابزار و روش‌هاي علمي و يا تحقيق درباره طبيعت و محيط زيست، در سطح بسيار پاييني قرار دارند . بررسي نظام‌هاي آموزشي علوم در كشورهاي مؤفق نشان مي‌دهد كه بيشتر كشورهاي موفق داراي برنامه درسي ملي بوده و بر پايه آن سعي مي‌كنند تا آموزش علوم را به بهترين نحو ممکن انجام دهند و بررسي آماري نشان مي‌دهد كه دانش‌آموزان اين كشورها از رشد تحصيلي بسيار بالايي برخوردار هستند. تهيه استانداردهاي برنامه درسي بويژه در کشورهايي که داراي سند ملي برنامه درسي  هستند، بيشتر به چشم مي‌خورد.

تحقيقات در جاهاي مختلف

کشورهايي مثل ايالات متحده آمريکا، کانادا، آلمان، انگلستان، نيوزيلند و ... از جمله کشورهايي هستند که داراي برنامه درسي ملي بوده و به سمت استاندارد كردن مؤلفه‌هاي نظام آموزشي خود حركت مي‌كنند. در بعضي از اين کشورها
به جاي کلمه استاندارد از عبارت « نتايج يادگيري» استفاده مي‌شود. کشورهايي مثل انگلستان و استراليا در برنامه‌هاي درسي خود، بيشتر به تعريف محتوا، تعيين روش‌هاي تدريس، روش‌هاي ارزشيابي و نتايج يادگيري (استانداردها) پرداخته اند.

كشور سنگاپور، تاكيد زيادي به كاربرد IT در آموزش علوم داشته و در بين كشورهاي مختلف، مقام اول را در آموزش فناوري اطلاعات و نيز كاربرد آن در امر آموزش دارد .در ايالات متحده، علي‌رغم وجود استانداردهاي آموزش علوم در هر ايالت، يك استاندارد ملي نيز تدوين گرديده است تا به آموزش هر چه بهتر علوم همت گمارند. در ايالات متحده و انگلستان به فعاليتهاي عملي و برنامه درسي آزمايشگاه محور توجه ويژه اي مي شود .در كشورهاي آسيائي ژاپن وسنگاپور استفاده از وسائل كمك آموزشي چند رسانه اي ونيز استفاده از شبيه سازي رايانه اي ومدل هاي آموزشي جايگاه ويژه اي در آموزش علوم دارد.

 ·        ضرورت واهميت تحقيق

 مهمترين ضرورت و اهميت  آموزش علوم در مدارس، افزايش سواد علمي، روحيه علمي و کاوشگري، آفرينندگي و خلاقيت در دانش‌آموزان است. يكي از روش‌هايي که مي‌تواند نقش کمک كننده‌اي در پيدايش و گسترش متوازن اهداف فوق داشته باشد، استفاده از روشهاي استاندارد آموزش علوم است كه سبب كاهش تفاوت‌هاي موجود در امر آموزش با كشورهاي پيشرفته خواهد شد. مهمترين گام براي رسيدن به يك سطح سواد علمي مناسب در هر كشوري، تدوين استانداردهايي براي آموزش علوم است تا با اجراي اين استانداردها، نوعي همسان‌سازي در مدارس مختلف و نيز ارتقاي سطح علمي افراد جامعه صورت گيرد. نظام آموزش و پرورش وظيفه دارد برنامه‌هاي آموزشي و درسي علوم را
به نحوي ساماندهي کند كه همة تواناييهاي شناختي و شخصيتي دانش‌آموزان رشد کرده و با بهره گيري از مزاياي علوم و فناوري، توانمنديهاي لازم را براي رويارويي با تحولات جديد کسب
  . اما شواهد موجود نشان مي‌دهد که اغلب دانش‌آموزان فاقد اين ويژگي هستند و به عبارت ديگر برنامه‌هاي آموزشي علوم نتوانسته است روحيه علمي و کاوشگري، آفرينندگي و خلاقيت را در دانش‌آموزان پرورش دهد  .

 ·        اهداف تحقيق

 امروزه دستيابي به يك نظام آموزشي برتر، كارآمد و پيشرفته، يكي از مهمترين هدف‌هاي عمومي دنبال شده در جهان است و هر كشوري با توجه به ميزان اهميت آموزش و پرورش در سطح جامعه و در نزد مسئولان و سياست‌گذاران،
جهت تحقق اين امر برنامه‌ريزي و سرمايه گذاري مي‌كند.

نتايج به دست آمده بيانگر اين است كه اولاً محتواي درسي علوم در ايران، هماهنگ با توسعه علوم و فناوري متحول نشده ‌است. روشهاي سنجش و ارزش‌يابي علوم نيز بطور کامل متحول نشده ‌است و سنجش‌هاي كيفي و تکويني در آموزش علوم کشورمان به خوبي اجرا نمي‌شود. از آنجايي كه برنامه‌ريزي آموزشي و درسي در كشور ما براساس نياز و شناخت وضع موجود انجام نمي‌شود، در نتيجه خروجي‌هاي نظام آموزشي با نياز جامعه همخواني ندارد. همچنين در مدارس ايران به علت عدم پرداختن به فعاليتهاي عملي، آزمايش و نيز آموزش بر پايه رويکردهاي فرايندي، دانش‌آموزان در بخش اهداف مهارتي و نگرشي داراي ضعف مي‌باشند.

بنابراين مي بايست محتواي درسي علوم در ايران هماهنگ با توسعه علوم وفناوري متحول شده وروشهاي سنجش و ارزشيابي علوم نيز بطور كامل متحول شود و سنجش كيفي وتكويني در آموزش علوم كشورمان به خوبي اجرا شود.
ضمناً به برنامه ريزان ومولفان
  كتاب درسي كمك مي نمايد تا با ديد وسيع تر نسبت به تغييربرنامه درسي ورويكردهاي آموزشي اقدام نمايند بنحوي كه تواناييهاي شناختي وشخصيتي دانش آموزان رشد كرده وبا بهره گيري از مزاياي علوم وفناوري توانمنديهاي لازم را براي رويارويي با تحولات جديد كسب نمايد.

 ·        چارچوب نظري (متغيرهاي تحقيق )

 - سياستهاي آموزش علوم

- استانداردهاي آموزشي علوم

- برنامه درسي آموزش علوم واهداف آن

- شيوه ارزشيابي /تدريس

- مولفه هاي انتخاب وتربيت معلم

·        فرضيه هاي تحقيق

 1-     سياستهاي آموزشي علوم در ايران وكشورهاي مورد مطالعه رعايت مي شود .

2-     اهداف و برنامه د رسي در ايران وكشورهاي مورد مطالعه وجود دارد.

3-     شيوه ارزشيابي در ايران وجود دارد .

4-     شيوه تدريس علوم در ايران وكشورهاي مورد مطالعه ماننديكديگراست .

5-     مولفه هاي انتخاب وتربيت معلم در ايران همانن كشورهاي مورد مطالعه است .

 ·        روش تحقيق

 •        قياسي

•        بنيادي

•        دور ودر سطح كلان

 ·        جامعه آماري

 مكاني: كشوردر حال توسعه ايران وكشورهاي توسعه يافته سنگاپور،ژاپن،انگلستان ،استراليا،آمريكا

·        قلمرو موضوعي

بررسي نظام آموزشي كشوردر حال توسعه ( ايران ) وكشورهاي توسعه يافته (سنگاپور،ژاپن،انگلستان  استراليا،آمريكا)

 ·        ابزار اندازه گيري

 مطالعات كتابخانه اي

 ·        تجزيه وتحليل فرضيه ها

 

1- سياستهاي آموزشي علوم در ايران وكشورهاي مورد مطالعه رعايت مي شود.

سياست‌هاي آموزشي سنگاپور، متمركز بر رشد منابع انساني است و سعي مي‌شود تا دانش‌آموزان را با نيازهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي كشور آشنا ساخته و با آموزش مهارت‌هاي ويژه، نيروهاي كاري لازم جهت رفع اين نيازها را تعليم دهند. سنگاپور جزو معدود كشورهايي است كه موفق شده است تا در زمينه تلفيق فناوري اطلاعات و ارتباطات با رويكردهاي تربيت معلم و آموزش دانش‌آموزان قدم‌هاي اساسي بردارد .

در سياست‌هاي آموزشي ژاپن، به اجراي اصلاحات آموزشي نظير بازسازي برنامه‌ درسي به طوري كه درآن سختگيري كمتر باشد و در عوض به تفكر مستقل بيشتر تأكيد شود، پرداخته شده است. اين كشور با برخورداري از نظام آموزشي اصلاح‌گرا و متمركز كه آموزش و پرورش موفق را لازمه موفقيت ژاپني‌ها مي‌داند، داراي يك برنامه درسي پويا و اصلاح گرا است .

در سياست‌هاي آموزشي انگلستان، طي دهه گذشته تا حد زيادي سياست‌هاي تمركززدا و تا حدودي تمركزگرا به اجرا درآمده است. بنا بر قوانين اصلاحات آموزشي مصوب 1998 تمركز عمده‌اي بر مدارس محلي و نظام آموزشي محلي معطوف گرديده است. انگلستان داراي سند ملي برنامه درسي بوده و فراهم نمودن فرصتهاي مناسب آموزشي براي كليه شهروندان انگليسي به منظور بهره‌مندي از زندگي پربار و مشاركت در جامعه رقابتي قرن بيست و يكم از جمله مهمترين سياست‌هاي آموزشي اين کشور است .

در نظام آموزشي غير متمرکز استراليا، حفظ مطالب درسي اهميتي ندارد، بلكه عمده تأكيد بر خودآموزي، يادگيري از طريق كاوشگري، پرسشگري و تشويق جوانان به سوادآموزي فردي است. پرورش نيروي كار براي جامعه مبتني بر علوم و فناوري؛ پاسخگو بودن آموزش و پرورش به نيازهاي در حال تغيير بازار كار؛ برقراري ارتباط بين آموزش و پرورش و كارآموزي؛ تداوم بخشيدن به آموزش حرفه‌اي و حرفه آموزي به صورت آموزش در طول زندگي؛ اتخاذ رويكرد شايسته محوري در حرفه آموزي از سياست‌هاي آموزشي اين کشور محسوب مي‌شود .

در نظام آموزشي ايالات متحده آمريکا تلاش مي‌شود تا همه ايالت‌ها در راستاي آموزش مادام العمر، علوم براي همه آمريکاييها و کسب سواد علمي حركت نمايند. بکارگيري هوش و ذکاوت و نيز زندگي کردن در دنياي ماشيني که زاييده علوم و فناوري است، ايجاب مي‌کند تا همه افراد بتوانند براي بهره‌مندي بهتر از روابط اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي، داراي سواد علمي- فناورانه باشند. بايد افراد بتوانند از طريق آموزش و يادگيري، تفکر خلاق و نيز انتقادي، استدلال و جستجوي منطقي علتها و معلولها، نيز حل مسئله و نيز درک علوم و فرايندهاي علمي موجود در فعاليتهاي روزمره به استقبال زندگي ماشيني بروند .

در نظام آموزشي ايران، تدوين سند ملي و فلسفه آموزش و پرورش و نيز برنامه درسي ملي در دستور كار وزارت مطبوع قرار دارد و به اهميت آموزش علوم و استفاده از روشها، الگوها و رويکردهاي نوين توجه خاصي شده است. بايد منتظر بود تا در آينده‌اي نزديك، با عملياتي شدن برنامه‌هاي ذكر شده، گام‌هاي اثربخشي در اصلاح و يا تدوين برنامه‌هاي آموزش علوم در كشورمان برداشته شود. از سال 1999 سياست مدرسه سالاري در جهت بهبود كيفيت آموزش و سياست تمرك



:: بازدید از این مطلب : 602

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 مرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست